به گزارش خبرنگار سینماپرس متن این یادداشت به این شرح است: برای نسل من جنگ با آن نمادهای بدیعش در گوشه گوشه زندگی مان حتی اگر غبار گرفته و تنیده در پرهیز و توالی روزها و شب های بد زندگی مان باشد، اما هزاران تصویر ماندگار هر چند دلتنگ به یادگار گذاشته است. تعقیب و گریز و رفت و آمد از جنوب به شمال از جنوب به شمال شرقی از پایتخت به دالان های رنگ پریدگی و تصاویر محو از جعبه هایی سه رنگ بر دوش غریو کنان مردان کوی و برزن. ما همه این تصاویر را دیدیم و کودکی مان با هضم اینان به قطار زندگی پیوند خورد. در لحظه اکنون در ماورای زندگی در فانوس خیال انگیز سینما حضور پر رنگ تر و به ظهور رسیده من در عرضه بازی سازی سینما به نام فیلم ملکه ثبت و ضبط می شود تا شاید قطار عوض کنم پا در قطاری بگذارم که سرعتش به سرعت نور باشد و مرا منعکس بر پرده ملون سینما سازد.
در ادامه این یادداشت آمده است: اما ملکه چرا رنگش برایم رنگ تر است و رنگامیزیاش دل انگیزتر؟ همین بس که بگویم آن خاطرات محو من از سال های خون و خروش و دفاع را برایم ملموس تر از پیش می کند و گیجی پرسش های بی پاسخم درباره تهمتن و سهراب و سیاوش های زمانه خویش را بر طرف می سازد. حالا چگونه که ملکه تصویرگر گوشه ای از مردانی است که بر تارک جهان و جان ما پرده آفیت کشیدند و شان مرد بودنشان را در جملات و لغات و وصف و وهم که در روزگار ما به حقیقت ثبوت بخشیدند. نقاش نقش سیاوش ملکه بودن برایم بس بود که حظ جان و بصرم به حضورم در کنار محمدعلی باشه آهنگر و بازی مقابل دوربین علیرضا زرین دست زلف گره زد و فیلمی از میان آتش و خاک سر بر آورد و شد آنچه بر تصویر خواهید دید.
کی مرام در پایان یادداشت خود نوشته است: قدر شناس تمام آنانی هستم که آموختم از وجودشان و به دوستی ام با مجموعه ای که سید ابوالقاسم حسینی آنها را گرد هم آورد، می بالم. حاصلش هر چه باشد برای من شیرینی عسل را دارد و ترشی لیمو نوبرانه بهار را. کم لطفی است که از لذت همراهی کسی که جان و جایش را به من داد تا نقش را به تصویر بکشم نگویم از شهید زنده ای که شاید بود و نبود اندک مردمانی به بودن او بسته و وابسته است.
انتهای پیام/ن/ن.ف
نظرات